دنیای من



اکثر شبهای جمعه تا خود صبح حرف میزنیم ، جالب یک بار هم حرفهای تکراری و بیخود نگفتیم ، همیشه موضوعی برای حرف زدن ،تحلیل کردن ، شاخ و برگ داادن داریم . 

هفته ی پیش فیلمی رو معرفی کرد ببینم . اسم فیلم( before sunrise )  که ساخته ی سال 1995 بود . در این فیلم دختر و پسری در قطار سر یک کتاب هم صحبت میشن و یک شب رویایی رو برای خودشون میسازن و بعذ از آن شب وعده میزارن 6 ماه بعد همدیگر رو در یک تاریخی مشخص ببینن  . کل فیلم حرف ها و بحث های متنوع دختر و پسر بود که نه تکراری بود و نه خسته کننده .یک بند سر موضوعات متنوع حرف زدند ،حرف زدند و حرف زدند !! کل فیلم فقط روی دو تا بازیگر میچرخید و فیلم با ژانر درام پیش میرفت

این قسمت که دیدم سوالی که پرسید ازم این بود که به نظرت دختر و پسر در تاریخ تعین شده میرن یا نه ؟ گفتم من علاقه ای به رفتن جفتشون ندارم ولی چون فیلمِ احتمالا میرن . ازم خواست قبل دیدن فیلم دوم که ادامه ی قبلیست برای خودت تداعی کن که اگه میخواستی بسازیش چه جوری جلو میرفتی اصرار داشت تو قسمت بعد سورپرایز میشم  

فیلم دوم (before sunset) ساخت سال 2004 بود که در ادامه ی فیلم قبل بود و این سوال ببیننده های فیلم که ایا  6 ماه بعد همدیگر میبینن یا نه را جواب میداد . فیلم در واقع یه سورپرایز بود چون بعد 9 سال ساخته شده بود و بازیگرا 9 سال پیرتر شده بودند ، هر دو درگیر زندگی های خودشون بودند و مرد داستان ما ازدواج کرده بود ، نویسنده شده بود و تور کتابهایش را برگزار میکرد و در همین تور باز دخترک را میبیند و ازش میپرسه چرا نیومدی سر آن قرار؟ دختر بهت زده میگه واقعا اومدی ؟

فرهاد اصرار داشت دختر مقصر بود و باور نداشته که پسر بعد 6 ماه برمیگرده و این پسر بود که با عملش عشق واقعیش اثبات کرد و دخترا فقط تو رویاهاشون عشق بازی میکنن و هیچ حرکتی برای ادعای عشقشون ندارن . بهش گفتم منم اگر روز قرار مادربزرگم میمرد و مراسمش بود گور بابای قرار اینا میگفتم و میرفتم برای مراسم مادربزرگم و فرهاد اصرار داشت که دخترک داستان بهانش بود و میتونسته خودش سر قرار برسونه و این باعث شده گند بخوره به زندگی هر دو و  عشق یک روزشون

فرهاد حق داشت ، دختر داستان ما خاطرات یک شبشون رو کامل و با جزییات یادش بود حتی بیشتر از مرد داستانمون که کتاب این دیدار یک روز رو نوشته بود ، ولی به قول فرهاد همرو در رویاهاش پرورش داده بود .

به نظر من خریت محضشون  بود که هیچ شماره تماس و ادرسی از همدیگه نگرفتن تا برای هم تکراری نشن و د و برعکس فرهاد که گفت نقطه عطف رابطشون و اثبات عشق یک روزشون این حرکت بود

این قسمت سوالی که پیش می اومد این بود که مرد داستان ما بعد 9 سال و داشتن یک پسر 5 الی 6 ساله و یه زندگی مشترک کسل کننده عایا عشقش رو انتخاب میکنه یا خانوادش

در این رابطه بحث کردیم  که متاسفانه من به بیراهه زدم و احساس کردم این جمله ی فرهاد که میگه مرد داستان باید بر دنبال عشقش ، جمله ای کاملا از روی خودخواهی مردونش و اینکه یه شخصیت بیمعرفت ، یه پدر بی مسیولیت و کلی دری بری دیگه بار طفلکی کردم و به حدی ازش متنفر بودم و از حرفاش بهت زده بودم که در اون لحظه دوست داشتم کنارم میبود تا یه سیلی محکم بخوابونم در گوشش و سرش داد بزنم و بگم بسههه ، تمومش کن این مزخرفات ، همه ی شما مردا لنگه ی همین ، یه مشت بیشعورررر  

یادم که می افته خندم میگیر که چطور حرفاش را به درستی درک نکردم و تا این حد از دستش عصبانی شدم شاید این جملش که میگفت که اگر زندگی 100 روز باشه   و فقط  10 روز از آن باقی مانده باشه باید به دنبال عشقش و تمام چیزهایی که دوست داره بر  

فیلم سوم که در ادامه ی فیلم قبل بود به اسم (before midnight) ساخته سال 2013 بود که نشون داد تمام نگرانی های من بابت پسر 6 سالش درست بود و بعد از 9 سال پدر عاشق بی مسیولیت داستان ما به خاطر ترک زندگی مشترک و پسر کوچولوش عذاب وجدان دار و بابت این موضع با عشقش که الان کنار هم زندگی میکنن و دو دختر خوشگل دوقولو دارن غر میزنه و مقصر میدونه و اصرار دار از پاریس به امریکا برن تا بتونه کنار پسرش باشه و حدالقل براش در این سن حساس پدری کن و از اون رو خانم پیشنهاد خوب کاری دار و نمیخواد این موقعیت از دست بده ! به همین راحتی سر این مسایل با هم بحث میکنن و به جایی میرسه که خانم میگه من خسته شدم و دیگه دوست ندارم ! البته دختر عاشق داستان ما به خاطر کارهای روزمره ، بچه ها ، فشار کار بیرون از زندگی مشترک خسته و کاملا بی حوصله شده بود .

فرهاد همه ی اینها رو ندید گرفت و مستقیم رفت سر اصل مطلب که وقتی زندگی در این حد خسته و کسل کننده میشه ، طرفین چه جوری میتونن با هم برخورد کنن تا بتونن این مشکل رفع کنن . تک به تک دیالوگای مرد رو مرور کرد و نکات مثبش رو ، نوع رفتارش ، کلمات و غیره را انالیزز کرد و اینقدر ریز و درست این کار کرد که من لذت بردم

موضوع داشتن بچه ، عدم توجه به مرد ، خستگی و کسلی فقط به خاطر رسیدگی به بچه و ندیدن نیازهای خود مادر یا پدر، دورشدنشون از همدیگه ،نکاتی بود که زیرشون خط کشید و در موردشون حرف زد ، حرفاش گوش میدادم و فقط مهر تایید میزدم .کلیدی ترین جملش این بود که بچه باید در اولویت دوم باشه تا اول ، زندگی مشترک و عشق و رابطه ی عاشقانه در اولویت اول قرار میگیره . به شدت این جملش دوست داشتم و قبول دارم و چقدر این درک و عمل به این جمله به ادم ارامش میده

این اولین فیلمی بود که شامل 3 قسمت بود که با هم دیدیم و تحلیل کردیم .

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

berkeyenilour خلیج فارس "درگاه ملی مذهبی مردمی" اس ام اس و فال روزانه از خط خطی تا نوشتن ... از نوشتن تا آگاهی action-movie سایت تفریحی و سرگرمی backlinksample انجمن علمی مهندسی مدیریت پروژه بهترین سایت دانلود فیلم سریال ایرانی جدید 97 نقدهای یک فیلم باز حرفه ای